حیدر حب الله
ترجمه: مجمع علمی طور سینا
پرسش[1]: آیا مکاشفاتی که مریدان بعضی از اشخاص به مرادشان نسبت میدهند مخالف این نیست که خداوند بندگانش را ملزم کرده است که آن مکاشفات را از مردم پنهان کنند؟
این مسئله اختصاصی به عرفا و صاحبان مقامات معنوی ندارد بلکه شامل هرکسی میشود که دارای قدرت روحی و روانی ویژه ای باشد و یا با جهان ها و آفریده های دیگر (مانند جن) ارتباط داشته باشد. به هرحال، در برداشت از کلام شما چند احتمال وجود دارد:
احتمال اول: منظور از افشا این باشد که مدعی، اسرار دیگران را افشا کند و برای به دست آوردن اسرار دیگران قوه ی کشف و چشم باطنبین خود را به کار گیرد. برای مثال بگوید فرد الف درغگو است یا منافق و پلید است و این مطالب را از طریق مشاهده ی ضمایر دیگران و یا به طور کلی از طریق درک ویژه ای به دست آورده باشد.
روشن است که چنین کاری حرام است؛ چرا که این کار در ذیل افشای نواقص پنهان دیگران یا افشای اموری از ایشان که آن را اسرار خود می دانند و راضی نیستند دیگران از آن باخبر شوند، قرار میگیرد. در این صورت این کار یا غیبت است یا چیزی مانند آن. از نظر شرع هم چنین کاری مجاز نیست مگر در مواردی خاص، مانند جایی که بفهمیم شخصی، مزدور دشمن است یا میخواهد شخص دیگری را بکشد، که در این صورت ذیل اموری قرار میگیرد که شرع، افشای راز دیگران را مجاز میداند.
بلکه حتی اگر کسی که میتواند از ضمایر دیگران آگاه شود و بخواهد این کشف برای خودش حاصل شود، طوری که از اسرار دیگران آگاه شود نیز از دیدگاه شرع امر جایزی نیست؛ زیرا خود این کار هم نوعی تجسس و به دست آوردن ویژگی های دیگران است که جز در مواردی خاص، شرع چنین اجازه ای نمی دهد.
تمام این مطالبی که بیان شد نسبت به کسی صادق است که ادعا میکند میتواند ضمایر دیگران را از طریق کشف و شهود به دست آورد. در کنار آنها، دیگران نیز اجازه ندارند بر مبنای سخن این مدعیان، دیگران را به اموری متهم کنند که هیچ سند و مدرکی جز همین داده های کشف شده به واسطه دیگران، برای آن وجود ندارد. پس تا هنگامی که ما سند و مدرک محکمه پسندی نیافته ایم و جز همین ادعاها چیز دیگری دستگیرمان نشده است، نباید برمبنای این چنین ادعاهایی عمل کنیم؛ چرا که اساسا فرض ما این است که خود ما به این اطلاعات دست نیافته ایم و هیچ راه شرعی دیگری نداریم که بتوانیم ادعای این شخص را اثبات کنیم، بنابراین تا وقتی اطلاعاتی به دست نیاوردهایم که از جهت شرعی معتبر باشد، اتکای به سخن او قابل قبول نیست. بنابراین بایستی مراقب باشیم تا در زمینه ی اتهام به دیگران و پرداختن به اسرارشان، از راه اخلاق و شرع منحرف نشویم.
احتمال دوم: شاید منظورتان این باشد که فردی، دیگران را از مکاشفات معنوی خود با خبر کند، مقامات معنوی خود را توضیح دهد و اتفاقاتی که در این مسیر برایش رویداده است را برای مردم بازگو کند. اگر او می خواهد با این افشاگری ها به مقامات و شئون دنیایی دست یابد، پر واضح است که از راه راست منحرف شده است، به ویژه اگر او مرتبه ی بالایی از این مراتب معنوی را به دست آورده باشد. همچنین این احتمال هم وجود دارد که او با این پرگویی ها، مقامی از مقامات معنویش را از دست بدهد. ولی از سوی دیگر این احتمال هم وجود دارد که مقصود او از اینکار دنیاخواهی نباشد، بلکه هدف مثبت و قابل قبولی را در سر داشته باشد، همانطور که عرفا، با بیان یافته هایشان دانش عرفان نظری را پرورش داده اند، یا همانطور که انبیا از ارتباطاتشان با خداوند سبحان سخن گفته اند. بنابراین این افراد به دنبال تفاخر نیستند بلکه تنها می خواهند حقایقی از عالم را که برایشان روشن شده است، به دیگران منتقل کنند یا می خواهند دیگران را هم به قدم گذاشتن در این مسیر تشویق کنند. اگر هدفشان رسیدن به این اهداف باشد به نظر میرسد که در رفتارهایشان مشکلی وجود نداشته باشد.
بنابراین افشای مکاشفات و مقامات معنوی مانند انفاق در راه خداوند است از این جهت که هم پنهان کردن آنها نیک است و هم آشکار کردنشان. خداوند تبارک و تعالی در بعضی از آیات قرآن کسانی را ستایش میکند که آشکارا انفاق میکنند بلکه گاهی در همین آیات قرآنی به مؤمنین دستور میدهد که آشکارا انفاق کنند، البته در کنار دستوراتی که آنها را ملزم میکند تا دستهای از انفاق هایشان پنهانی باشد. خداوند تبارک و تعالی می فرماید: «الَّذينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ بِاللَّيْلِ وَ النَّهارِ سِرًّا وَ عَلانِيَةً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ»[2] (بقره: 274) و «وَ الَّذينَ صَبَرُوا ابْتِغاءَ وَجْهِ رَبِّهِمْ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ أَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْناهُمْ سِرًّا وَ عَلانِيَةً وَ يَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ أُولئِكَ لَهُمْ عُقْبَى الدَّار»[3] (رعد: 22) و «قُلْ لِعِبادِيَ الَّذينَ آمَنُوا يُقيمُوا الصَّلاةَ وَ يُنْفِقُوا مِمَّا رَزَقْناهُمْ سِرًّا وَ عَلانِيَةً مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَ يَوْمٌ لا بَيْعٌ فيهِ وَ لا خِلال»[4] (ابراهیم: 31) و «إِنَّ الَّذينَ يَتْلُونَ كِتابَ اللَّهِ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ أَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْناهُمْ سِرًّا وَ عَلانِيَةً يَرْجُونَ تِجارَةً لَنْ تَبُور»[5] (فاطر: 29). پس افشای مقامات مانند انفاق است هم میتواند پنهان کاری در آن نیکو باشد و هم افشاگری آن.
پس همواره نمی توانیم کسی که از مقامات روحانی خود یا از حالات معنویش سخن میگوید را به دروغ گویی متهم کنیم، چرا که این سخن گفتن، به تنهایی معیاری برای شناختن اهداف و مقاصد افراد نیست. میبینیم که خیلی از عرفا و بزرگان اهل معنی از حالات معنویشان سخن میگویند و در عین حال هیچ دلیلی وجود ندارد که به آنها سوء ظن داشته باشیم البته تا زمانی که بتوانیم جهتی معقول برای این رفتارشان بیابیم.
احتمال سوم: اینکه بخواهد به پیروانش نشان دهد که دارای این کرامات و مقامات است. مانند هر صفت نیکی که افرادی از آن برخوردارند و به دنبال ترویج و نشر آن هستند. به نظر میرسد که وقتی هیچ مانعی وجود نداشته باشد یا خود او این امور را رد نمی کند نشر و ترویج آن هم مشکلی نداشته باشند. ما هم به همین شیوه از مقامات و حالات معنوی پیامبران آگاه میشویم، یعنی یا خودشان برایمان توضیح میدهند یا قرآن این امور را برای ما افشا میکند. بنابراین به طور کلی قاعده ای به نام پنهان کاری وجود ندارد و خوبی و بدی افشاگری به حالات، اشخاص، شرایط، مصالح و اهداف افراد وابسته است.
[1] اضاءات فی الفکر و الدین و الاجتماع ج 2 ص 20
[2] كسانى كه [چون على بن أبىطالب عليه السلام] اموالشان را در شب و روز و پنهان و آشكار انفاق مىكنند، براى آنان نزد پروردگارشان پاداشى شايسته و مناسب است و نه بيمى بر آنان است و نه اندوهگين مى شوند.
[3] و براى به دست آوردن خشنودى پروردگارشان [در برابر گناهان و انجام وظايف و حوادث] شكيبايى ورزيدند، و نماز را بر پا داشتند، و بخشى از آنچه را روزى آنان كرديم در نهان و آشكار انفاق نمودند، و همواره با نيكىِ [عبادت] زشتى و پليدى [گناه] را دفع مى كنند [و با خوبى هاى خود نسبت به مردم، بدى هاى آنان را نسبت به خود برطرف مى نمايند]، اينانند كه فرجام نيك آن سراى، ويژه آنان است.
[4] به بندگان مؤمنم بگو: نماز را بر پا دارند، و از آنچه روزى آنان كرده ايم، پنهان و آشكار انفاق كنند، پيش از آنكه روزى فرا رسد كه در آن نه داد و ستدى است و نه پيوند دوستى و رفاقت.
[5] قطعاً كسانى كه همواره كتاب خدا را مى خوانند و نماز را برپا مى دارند و از آنچه روزى آنان كرده ايم در نهان و آشكار انفاق مى كنند، تجارتى را اميد دارند كه هرگز كساد و نابود نمى شود.